محل تبلیغات شما

کمتر از خاک



داره تو مشت باد می لرزه

برگ زردی که از خودش سیره

میخواد از رو درخت فرار کنه

از خودش از خداش دلگیره

شاخه ها جای خوب و امنی نیست

نمی تونه روشون حساب کنه

وقتی یک روز سرد می تونه

خیلی راحت اونو جواب کنه

تو دلش غصه های بی حده

از خدا ، از درخت و آدم ها

وقتی از دست باد می افته

زیر پاهای سخت آدم ها

رو تن جاده جون میده

با چشایی که از غمش خیسه

داره با خون زرد و بی رنگش

روی سنگفرش کوچه می نویسه :

شاخه ها جای خوب و امنی نیست

هرچقد خوبه آخرش درده

زندگی با تموم زیباییش

هرچقد سبزه آخرش زرده




تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مرکز آموزش علمی-کاربردی الوان ثابت